دکتر سیدعلی قاسمزاده رئیس دانشگاه در این مراسم که عصر روز چهارشنبه 24 اردیبهشتماه در سالن اجتماعات بوستان برگزار شد، با بیان اینکه فردوسی روایتگر تمدن ایرانی و پیش آگاهی بخش تمدن جدید ایرانی- اسلامی است، افزود؛ فردوسی روایتگر چگونگی شکل گیری تمدن ایرانی است. اگر به مقدمه شاهنامه توجه کنید، چگونگی شکل گیری اندیشه های ایرانشهری از آغاز خلقت تا کشف آتش و لباس و غذا و مواجه با طبیعت و... را بازگو کرده است.
رئیس دانشگاه ادامه داد: ریشه شناسی و تبارشناسی ایرانی، اخلاق ایرانی، پسندها و ناپسندهای ایرانی، شکل گیری آداب و رسوم ایرانی از جشن ها و مراسم ها و نحوه تعامل و سبک و سلوک فرهنگی و اجتماعی تا خانواده و آداب زندگی جمعی همه و همه در شاهنامه آمده است برای چه؟ برای اینکه فردوسی می داند برای حفظ هویت ایرانی و ساختار وحدت ملی و ایجاد ساختار تمدنی نو نیازمند به گذشته پرافتخار و ریشه و تاریخ هستیم.
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گفت: فردوسی نیک دانسته است برای ایجاد تمدن بومی و خودبنیاد و برآمده از اراده ملی، نیازمند بینش قهرمانی و آگاهی تاریخی از یک سو و آینده نگری از دیگر سو هستیم. او ملزومات هویت ملی را به خوبی دانسته : (تو را دانش و دین رهاند درست...) می داند که در عین اینکه باید هویت ملی را تقویت کند و آگاهی تاریخی بخشد باید به مخاطبان نشان دهد که ماندن در تفکر برتری نژادی مانع رشد است گرچه نشانه اصالت تاریخی و پایداری و مانایی است نژاده بودن؛ باید فرزند خصال خویشتن و فرزند هنر باشد. با ابزارهای تمدن ساز چون دانایی و هنر آشناست و توصیه می کند که:
ز دانا بپرسید پس دادگر که فرهنگ بهتر بود یا گهر؟
چنین داد پاسخ بدو رهنمون که فرهنگ باشد ز گوهر فزون
که فرهنگ آرایش جان بود زگوهر سخن گفتن آسان بود
گهر بی هنر زار و خوار است و سست به فرهنگ باشد روان تندرست
در دانش از گنج نامی تر است همان نزد دانا گرامی تر است
دکتر قاسم زاده اظهار کرد: حماسه برجسته ترین ژانر برای نمایش فرهنگ و هویت و در سطح کلان تر بازنمایی تمدن است. برای همین است که محققان و مستشرقان بیشترین و نخستین گام شناخت ایرانی را در شناخت حماسه و بررسی نقش آن در تاریخ ذهنیت ملی دانسته اند.
وی بیان کرد: حماسه ملی زاده ضرورت و اقتضایات نیاز به قهرمان یا بینش قهرمانی است تا هم حس نوستالوژیک ملی را تسکین دهد و هم برتری و نیروی مهاجم را نفی کند.
رئیس دانشگاه ادامه داد: دوره ساسانیان به اقتضای معنوی و فرهنگی و سیاسی نیازمند تدوین و حفظ روایات حماسی و اسطوره ای تاریخی داشت. هم از منظر فرهنگی و معنوی نیازمند بسط اندیشه های مذهبی داشتند تا تعهد مردم به حکومت ساسانیان که بر مبنای دین مداری موبدان و آیین زرتشتی بود پایدار باشد و هم نیازمند حفظ غرور ملی و پاسداشت ایران و جغرافیای سرزمین ایران داشت در برابر اقوام مهاجم. (موقعیت ژئوپولتیک و وسعت جغرافیایی سرزمین ایران روحیه حماسی و قهرمانی را می طلبید.)
وی افزود: با وجود زمینه فکری و سیطره ذهنیت تاریخی ایرانیان نسبت به قهرمانان اسطوره ای و پهلوانان ملی باعث شده بود که شاهنامه به ضرورت تاریخی آفریده شود و در ذهن و ضمیر و تاریخ ملی نقش بندد و چون ساحت هنری واحد حماسی همراه با مولفه های هویت ملی چون پاسداشت زبان فارسی و فرهنگ و باورهای ملی همراه بود و بهتر از هر اثری توانست ضرورت بینش قهرمانی را درک کند و با روحیات و خلقیات ایرانی پیوند بزند و چون با باورهای دینی مردم مسلمان خود را سازگار کرد و جان مایه اندیشه های ایرانی و اسلامی را در آمیخت، ماندگار شد و اینگونه هراثری دیگر را در سایه اعتبار و اقتدار خود کمرنگ کرد به حدی که تحدی دیگر شعرا و نویسندگان برای تضعیف جایگاه شاهنامه بیشتر با واکنش منفی و گاه دفاع علمی مردم روبرو می شد؛ حتی آثاری چون گرشاسب نامه با وجود آنکه مستقیم به قهرمان واقعی تاریخ و اساطیر ایران؛ یعنی گرشاسب پرداخته شد همان قهرمان نام آشنای متون زرتشتی، اما نتواست در روح و زبان مردم ایران جایگیر شود؛ حتی اگر بخواهد ذهنیت و عواطف مردم را نسبت به قهرمانان آرمانی منحرف و متنفر سازد.
ز رستم سخن چند خواهی شنود گمانی که چون او به گیتی نبود
اگر رزم گرشاسپ یاد آوری همه رزم رستم به باد آوری
همان بود رستم که دیو نژند ببردش به ابر و به دریا فکند
زبون کردش اسفندیار دلیر به کشتی ش آورد سهراب زیر
سپهدار گرشاسپ تا زنده بود نه کردش زبون کس، نه افکنده بود
به هند و به روم و به چین از نبرد بکرد آنچه دستان رستم نکرد....
دکتر قاسمزاده تاکید کرد: رستم روح قهرمانی ملت ایران است و فردوسی آن روح عمومی و ملی را در ذهن و فرهنگ ایرانی جایگیری و شخصیتی مقبول و محبوب و آرمانی ساخت. تمامیت حماسی روح ملی ایرانی در شاهنامه تجلی کرده است و بهترین اثری است که با روانشناسی قومی ما سازگار است.
وی گفت: دو بنمایه اهورا و اهریمن یا نبرد روشنی و تاریکی یا خیر و شر بنیان اخلاقی شاهنامه است و حکمت اخلاقی و بینش تمدن ساز ایرانی در شاهنامه در قالب روایات قهرمانانی که هر یک ممثل و نماد یک فضیلت و یا رذیلت اند به نمایش گذاشته شده است.
قاسمزاده در بخش پایانی سخنان خود با بیان اینکه؛ راز ماندگاری تمدن در اهداف عالي و جهانی و قدرت ماندگاری و اثرگذاری آن نهفته است و از این منظر تمدن ایرانی که فردوسی روایتگر آن است مصادیق اخلاق انسانی و فضایل روحی آدمی را به تصویر می کشد و در این چارچوب برای فردوسی ایرانی یا انیرانی فرقی نمی کرد، اگر رذیلت در فردی لانه کرده مورد بی توجهی و تقبیح قرار می گیرد و اگر واجد فضیلت، مورد ستایش فردوسی است.
وی تصریح کرد: تمدن ایرانی تمدنی انسان ساز و فضیلت محور بود و برای همین برای جهانیان در گذشته مقبولیت و جذابیت بیشتری داشته و امروزه نیز در بازار سیاه ایسم ها و تمدن های زراندود چون تمدن وحشی غرب می تواند الگو و بدیلی تازه با تلفیق و الهام از تاریخ و تمدن ایران کهن و تمدن اسلامی جدید عرضه کند و از این منطر شاهنامه می بایست بازخوانی مجدد شود.