در متن این یادداشت که با عنوان "برداشتها از سفر به ایران" منتشر شده، آمده است؛
"با این مقاله میخواهم برداشت های خود را ارائه دهم و نظر خود را در مورد سفرم به ایران به اشتراک بگذارم.
اول از همه باید اشاره کنم که برای ایجاد یک نظر درست و عینی در مورد یک کشور باید شخصاً از کشور مورد نظر دیدن کنید و بلافاصله با فرهنگ و مردم آن کشور آشنا شوید. کشور ایران از این منظر نیز مستثنی نیست. در خارج از ایران نظرات مختلفی در مورد این کشور وجود دارد که برخی از آنها صحت ندارد. سعی می کنم توضیح بدهم منظورم چیست.
برای دوره های دو هفته ای به دانشگاه بین المللی امام خمینی شهرقزوین رفته بودیم. اما این سفر ما نه تنها جنبه آموزشی داشت، بلکه به فرصتی برای کشف ایران به شکلی منحصر به فرد تبدیل شد.
ابتدا در مورد دوره ها صحبت کنم. ما سیستم آموزشی ایران را برای خود کشف کردیم و از سطح پیشرفته آن شگفت زده شدیم. زیرا انصافاً معمولا سیستم آموزشی اروپا و آمریکا برای ما مثال زده می شود و اطلاعات بسیار کم و مخدوش در مورد سیستم آموزشی کشورهای دیگر از جمله ایران داشتیم. دوره ها توسط اساتید حرفه ای سازماندهی می شد و مطالب را به گونه ای ارائه می کردند که به طور خودکار علاقه به درسها ایجاد شد. در کنار ویژگی های حرفه ای باید به ویژگی های انسانی آنها نیز اشاره کنم که به واسطه آنها فضایی صمیمی در کلاس ها شکل گرفت.
علاوه بر کلاس ها از دیدنی های شهر قزوین هم دیدن می کردیم. برای من به خصوص مسجد جامع قزوین و کاروانسرای سعد السلطنه تاثیرگذار بودند. ما تحت تاثیر زیبایی و هماهنگی معماری قرون وسطایی شهر قرار گرفتیم. دو بار هم به پایتخت، شهر تهران رفتیم. خلیفه گری ارامنه تهران، کاخ سعدآباد، امامزاده صالح، بنیاد ایران شناسی، ایران مال ازجمله دیدنی هایی بود که بازدید کردیم. در مقایسه با قزوین، شهر ساکت تر، تهران بزرگ و پر سر و صدا تاثیری کاملاً متفاوت بر ما گذاشت. این شهر جذابیت منحصر به فرد خود را دارد و مطمئناً وضعیت خود را به عنوان پایتخت کاملاً توجیه می کند.
شاید مهمترین چیزی که می خواستم به آن اشاره کنم برخورد گرم مردم ایران با ما است. ما با مردم دلسوز و مهربان ملاقات کردیم که همیشه آماده حمایت بودند. این نگرش یک فضای مطمئن و امن برای ما ایجاد می کرد. یکی از خنده دارترین خاطرات مربوط به استفاده از کلمه «خوبی؟» بود. ایرانیان آن کلمه را با لطافت خاصی تلفظ میکنند. و توجه به استفاده زیاد از تعارف در فرهنگ ایرانی، می توان حدس زد که در طول روز چند بار از آن کلمه استفاده می کردند. کلمه «خوبی؟» یک میم و یاد ماندنی ترین کلمه برای ما شده بود.
خاطره دیگر با برنج مرتبط است. غذاهای ایرانی برای ما بسیار غنی و جالب بود. می دانستیم که برنج جزء جدایی ناپذیر آن است، اما نمی دانستیم که اینقدر محبوب است. به معنای واقعی کلمه، برنج همه جا بود: در خوابگاه، در رستوران، حتی در هواپیما. حتی به شوخی گفتیم خدا نکنه وقتی به خانه برمی گردیم اولین غذایی که می خوریم باز هم برنج باشد.
البته مثل همیشه همه چیز ایده آل نبود، مشکلات و سختی هایی هم وجود داشت. شاید مشکل اصلی مشکلات ارتباطی بود. به سختی می توانستیم با خانواده ها تماس بگیریم. یکی از مشکلات مربوط به ارز بود. آن برای ما، خارجی ها، کمی غیرعادی بود ومجبور بودیم فقط با کمک مسئول گروهمان معامله کنیم.
با تمام این اوصاف، به عنوان خلاصه، همانطور که در ابتدای صحبتم و همینطور در حال حاضر، باید اشاره کنم که برای شناخت هر کشوری باید خودتان به آن کشور سفر کنید و تنها در این صورت است که می توانید ماهیت کشور مورد نظر را درک کنید. با توجه به تجربه خودم می توانم بگویم که ایران یکی از جالب ترین و اسرارآمیزترین کشورهای جهان از این نظر است و نه تنها من، بلکه سایر اعضای گروه مشتاقانه منتظر سفری جدید به آن کشور شگفت انگیز هستیم."